بدون عنوان
بدون عنوان
لذت زندگی با عرشیا
عرشیا جان هر روز بزرگتر می شود و بودن با او برایمان لذت بخش تر. دیگر تحمل دوری 8 ساعته کار را هم ندارم ، اونهایی که پدر و مادرن میدونن چی میگم . ...
نویسنده :
عبدالکریم
18:30
بدون عنوان
امروزعرشیاجون بردیم برای قد،وزن پایان3ماهگی ولی دیررفتیم نوبت تمام شده بودگفتن شنبه بیاین
نویسنده :
عبدالکریم
20:38
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
دیروز 11 دی ماه برا اولین بار با عرشیا جون و مامانش رفتیم بیرون ،مامانش میخواست خرید کنه . رفتیم دنیای نور ، عرشیا یه ساعتی آروم بود اولش که خواب بود بعدش داشت اطراف رو دید میزد همه نگاش میکردن و نازش میکردن ،از بس پسر گلم ماشالا خوشگله . راستی برا اولین بار عرشیا سوار BRT شد . با خودم رفتیم لژ نشستیم از رسالت تا دنیای نور فقط یه ایستگاه هست ولی حواسم نبود رد شدیم . فائزه کلی مسخرمون کرد که آخه یه ایستگاه هم لژ نشستن داره . همینجوری که مامانش داشت لباس انتخاب میکرد عرشیا حوصلش سر رفت شروع کرد نق زدن . عجله ای اومدیم بیرون سوار تاکسی شدیم . عرشیا گریه رو شروع کرد آروم نمیشد دیگه تاکسیه از کوچه پس کوچه اومد تا ما رو رسوند ،تو ماشین هرچ...
نویسنده :
عبدالکریم
19:32